طلاق از نظر اصطلاحی و شرعی
دسته بندی | حقوق |
بازدید ها | 47 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 63 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 60 |


طلاق از نظر اصطلاحی و شرعی
مقدمه : طلاق
بنام حضرت دوست که خانه فلک را بیمدد بر افراشت و چرخ عظیم آسمان را بیعروض بپا داشت و در سرزمین تابناک عقل نهالی را بارور ساخت که ریشهاش را اندیشه ساقه و برگش را سخن و میوهاش را نگارش نام نهاد . خانواده به عنوان باقداستترین نهاد اجتماعی در عرضه مناسبات فردی و گروهی است و از اهمیتی ویژه برخوردار است . و در تاریخ مستمر ملتها بحدی مهم بوده که هیچیک از مکاتب سیاسی ، اجتماعی ، فلسفی از پرداختن به آن بینیاز نبودهاند خصوصاً در عصر حاضر با تدوین وتصویب مقررات در مقام حفظ این نهاد اهمیت دادهاند .
کسیکز عشق خالی شد فسرده است گرش صد جان بود بیعشق مرده است
طلاق در شرع اسلام از احکام تاسیسی است و قبل از اسلام بدون قید و شرط بوده است و قرآن به این مطلب اشاره دارد اعراب از زنان خود جدا میشدند و زن را جزء اسباب و اثاثیه خود میپنداشتند لذا اسلام اصل حکم طلاق را احیاء نمود و شرع مقدس فرمود طلاق به خواسته مرد است ولی اگر عسر و حرج زن ثابت شد طبق قانون اسلام و حاکم شرع بررسی میشود .
اسلام کراراً متذکر شده است « بغض حلال البغض الی الله من الطلاق »
تا توانی پا منه اندر فراق ابغض ، الاشیاء عندی الطلاق
طلاق منفورترین حلالهاست اصل مسئله طلاق یک ضرورت است اما ضرورتی که باید به حداقل ممکن تقلیل یابد و تا آنجا که راهی بر ادامه زوجیت است . کسی سراغ آن نرود به همین منظور قرآن به چند حکم اشاره میکند نخست می فرماید چون عدة آنها سرآمد آنها را بطرز شایستهای نگه دارید یا بطرز شایستهای از آنها جدا شوید سپس به دومین حکم اشاره میکند میفرماید : هنگام طلاق و جدایی دو مرد عادل از خودتان را گواه بگیرید تا اگر در آینده اختلافی روی دهد هیچیک از طرفین نتوانند واقعیتها را انکار کند .
در مورد چگونگی طلاق چند نظریه است .1- طلاق به کلی ممنوع این نظریه طرفداران کلیسا است که زن باید تا آخر عمر بسوزد . 2- طلاق به دست زن باشد که موجب میشود آمار طلاق بالا رود.3- طلاق به دست مرد در چارچوب قانون اسلام
عوامل و زمینههای طلاق شامل بد اخلاقی ، هراسانی بیتوجهی زن و مرد به نیازهای یکدیگر راه حل اختلاف پیش از طلاق. دادگاههای خانوادگی،حضور 2 شاهد عادل قرار دادن عده وفلسفه عده حفظ حریم زوجیت شناسایی نسب فرزندان،مهلتی برای بازگشت دوباره به زندگی حال اگر زوجین سوار بر مرکب نور عشق شوند و در ساحت مقدس زندگی حرکت نمایند و با آب مهر و محبت که از سرچشمه زلال و صاف میجوشد کام تشنه خود را با طراوت و شاداب کنند و مرکب عشق را در میدان صفا وصمیمیت بهمراه شکوفههای گذشت، ثمره این تلاش را در سبد صداقت ومحبت گذاشته بهم هدیه کنند وبیادآورند لحظات خداحافظی نزدیکان که با چشمانی پرفروغ وبا بوسههایی غنچه محبت و عاطفه را هدیهمیکردند ومبارک میگفتند دیگر ناظر بهم ریختن آن حلقههای مهر نخواهیم بود پس با صبر و گذشت و محبت و اراده و همتی والا پیش بسوی خوشبختی .
فصل اول:
کلیات و مفاهیم
مبحث اول : طلاق
گفتار اول : تعریف طلاق
1- تعریف لغوی طلاق
منجد الطلاب کلمه طلاق را این گونه معنا می کند
الطلق- الطلق- الطلق- الطلق- الطلق- الطلق[1] آزاد، یله، رها
طلق الشی فلاناً آن چیز را بغلانی داد
طلق المرئه زوجها شوهر زن خود را طلاق داد
طلقت المرئه من زوجها از شوهر خود طلاق گرفت
اطلق المرئه زن را طلاق داد
طلق قومه از قبیله خود جداشد، با آنها متارکه کرد
طالق جمع طلق- طالقه جع طوالق زن یا دختر طلاق گرفته
به نقل از کتاب معجم مفردات الفاظ القرآن
اصل الطلاق التخلیه من الوثاق یقال اطلقت البعیر من عقاله و طلقته و هو طالق او اطلقت الناقه هی ای حللت عقالها فارسلتها[2]
ریشه طلاق رهایی از بند را گویند همانطور که گفته شد شتر را از بند رها کردم و او رفت یعنی بند او را باز کردم و او را فرستادم.
طلق بلاقید و منه استعیر طلقت المراه نحو خلیتها فهی طالق مخلاه عن حباله النکاح.
طلق، هرچیز بدون قید را گویند و از این استعاره استفاده شده و گفته شده زن را رها کرد، پس او رهاست، یعنی از قید و بند نکاح رهاست.
قیل للحلال ای مطلق لاخطر علیه. یعنی برای کلمه حلال آنرا بکار برده اند یعنی مطلقی که بدون هیچ قید و مانعی است.
المطلق فی الاحکام ما لا یقع منه استثناه. مطلق در احکام آن چیزی را گویند که در آن استناد نباشد یعنی بدون هیچ قید و مانعی است.[3]
طلق یده و اطلقها عباده عن الجود دستش باز است یعنی او شخص باسخاوتی است.[4]
قاموس قرآن طلاق را بدیگونه معنا می کند.[5]
طلاق جدائی
طلاق به معنی تطلیق مثل کلام و سلام بمعنی تکلیم وتسلیم.[6]
انطلاق رفتن
فانطلقا حتی اذا رکبا فی السفینه حْرقها. (کهف- 71)
رفتند تا چون به کشتی سوار شدند آنرا سوراخ کردند.
انطلاق گشاده روئی- روانی زبان
و یضیق صدری و لا ینطلق لسانی. (شعراء 13)
سینه ام تنگی می کند و زبانم روان نیست.
در مجمع فرموده: طلاق باز کردن عقد نکاح است از جانب زوج بعلتی و اصل آن از انطلاق (رفتن و کنار شدن) می باشد.[7]
بعضی آنرا اسمی برای اطلاق ازاله قید دانسته اند،[8] مانند اطلقت الاسیر، یعنی اسیر از بند آزاد شد.[9]
بعضی طلاق را اسم مصدر از طلق- یطلق- تطلیقا و تطلیقه از باب تفعیل دانستند.[10]
طلق الوجه و طلیق الوجه اذا لم یکن کالحا گشاده روست.
طلق السلیم خلاه الوجع از درد آزاد است.[11]
در مجمع البحرین چنین می گوید: در حدیث آمده است.
خیر الخیل الاقرح طلق الید الیمنی الطلق بضم الطاء واللام، اذا لم یکن فی احد قوائمه تحجیل.[12]
بعضی طلاق را به معنی گشودن گره نیز آورده اند.[13]
اصل طلاق رها کردن از روی پیمان و قرارداد است و به طور استعاره برای رها کردن از قید زوجیت استعمال شده و کم کم بواسطه کثرت استعمال در این معنی حقیقت شده است.[14]
مطلق از آب، آن چیزی را گویند که مقید به قیدی نباشد برخلاف مضاف.
2- طلاق از نظر اصطلاحی و شرعی
طلاق از جمله ایقاعات[15] است و حکم است از مصالح زن و شوهر که اگر اتفاق آنها میسر نباشد مصلحت در جدائی است و هرگاه سازش آنها بوجهی ممکن باشد قهراً طلاق میسر نمی شود.[16]
و به عبارتی دیگر ازاله قید نکاح به یاری صیغه مخصوصی است[17] که بنا بر قول شهید ثانی طلاق بدون عوض به صیغه طالق است و به نقلی دیگر شرعاً ازاله قید نکاح است این یا از قبیل تخصیص است یا نقل (یعنی ازاله قید عام)[18] بوده حال نکاح به آن تخصیص خورده است و یا از معنای اولش به معنای دوم نقل پیدا کرده، فاضل مقداد قول اول را ترجیح داده است.[19]
ذکر قید صیغه مخصوص در تعریف فوق بخاطر آنست که تعریف فسخ نکاح از تعریف طلاق خارج شود زیرا در مواردی که عقد نکاح بعلت تدلیس و یا عیب فسخ
می شود دیگر نیازی به صیغه مخصوص نیست. قید بدون عوض نیز خلع و مبارات را از تعریف طلاق خارج می کند.[20]
3- طلاق از نظر حقوقی
طلاق در حقوق فعلی ایران عبارتست از انحلال نکاح دائم با تشریفات خاص به اراده مرد یا به نمایندگی از او به موافقت دادگاه[21] و یا به قولی طلاق ایقاعی تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه زنی را که طور دائم در قید زوجیت اوست رها می سازد.[22]
یا به عبارتی دیگر طلاق پایان دادن نکاح دائم از طرف شوهر است. در اصطلاح پایان دادن زناشویی بوسیله یکی از زن یا شوهر میباشد.[23] این طلاق خواه به قصد رضای زوج باشد (1139-1133 ق. م) یا مانند موردی که زوجه به استناد وکالت از زوج خود را مطلقه می سازد (ماده چهارم قانون ازدواج).[24]
قانون مدنی ایران از فقه اسلام پیروی کرده است. جدایی زن و شوهر از راه طلاق در قانون مدنی همراه با تشریفات خاصی است، در دهه های اخیر توسعه زندگی شهری، مهاجرت، تزلزل ارزشهای اخلاقی و فقر و بیکاری، تاثیرات نامطلوبی بر نهاد خانواده گذاشته و میزان طلاق و مشکلات اجتماعی ناشی از آن را به صورت معنی داری افزایش داده است. لذا قانونگذار برای جلوگیری از سوء استفاده و رفتار غیر انسانی گروهی از مردان که برای ارضای هوسهای خود و بدون علت موجه و برخلاف دستورات مذهبی، زن خود را طلاق داده و موجبات سیه روزی فرزندان را فراهم می آورند، موارد طلاق را محدود کرده در نتیجه این محدودیت ها، مرد باید به دادگاه مدنی مراجعه کند و مستقیماً نمی تواند زن خود را طلاق دهد. دادگاه نیز باید موضوع را به داوری ارجاع کند و بالاخره در صورتیکه کوشش داوران به نتیجه نرسد، دادگاه به شوهر اجازه طلاق می دهد.
مبحث دوم : ارکان طلاق و شرایط صحت آن
گفتار اول : صیغه طلاق
شرایط مرد طلاق دهنده ( مطلق ) ، شرایط زن طلاق داده شده ( مطلّقه ) ، گواه گرفتن بر اجرای صیغه[25] ( اشهاد )
بنظر میرسد با توجه به اینکه اکنون طلاق بدون موافقت دادگاه واقع نمیشود اگر کسب موافقت دادگاه را نیز به عنوان رکن پنجم طلاق بشمار آوریم چندان بیوجه نباشد.
قبل از هر سخنی لازم به یادآوریست که حکم نکاح پس از وقوع و تحقق شرعی آن بعنوان یک عقد محکم و پیمان مستحکم باید استصحاب[26] شود و به مقتضای آن عمل گردد و تا زمانیکه یک عامل زایل کننده پیدا نشود این پیمان بقوت خود باقی است بعبارت دیگر اصل این است که پس از آنکه نکاح صحیح واقع شد و عقد ازدواج با رعایت تمامی شرایط و ضوابط شرعی و قانونی انعقاد یافت تا زمان پیدایش یک عامل منحل کننده مسلم شرعی و قانونی حکم این نکاح مستنداً به اصل استصحاب به قوت سابق خود باقی و کلیه آثار قانونی و شرعی خود را دارا میباشد . بنابراین تا حصول یقین و اطمینان کامل بوقوع صیغه طلاق بنحو شرعی و صحیح ، کلیه نکاح سابق را کماکان استصحاب نموده و به بقاء و صحت آن حکم میکند لذا نمیتوان بصرف جدائی و افتراق فیزیکی زوجین به انحلال نکاح و رفع آن نظر داد .
1- صیغه طلاق : نکاح عصمتی است که مستفاد از شرع مقدس میباشد اقاله[27] و فسخ را قبول نمیکند پس رفعش موقوف بر محل اذن و رخصت است .[28]
صیغهای که طلاق بوسیلهی آن واقع میشود ، این است که مرد بگوید : « انت طالق » یا « هی طالق » یا « فلانه طالق ] تو رها شدهای ، او رها شده است یا فلان زن رها شده است [ و در وقوع طلاق به مثل « طلقت فلانه» ( فلان زن را طلاق دادهام ) یا « طلقتک » ( تو را طلاق دادهام ) یا « انت مطلقه » ( تو مطلقه هستی یا « فلان مطلقهٌ» ( فلان زن مطلقه هست ) مورد اشکال است که بنابر قول أظهر این صیغهها باطل است .»[29]
فقهای امامیه دایره طلاق را به نهایت و قیود تنگ میگیرند و شرایطی برای طلاق دهنده و طلاق گیرنده . صیغهی طلاق و حضور شاهدان ، لازم میدانند ، و علت آنست که ازدواج را عصمت و مودت و رحمت و پیمان الهی دانستهاند . خداوند متعال در سوره ی نساء آیه 21 فرموده « در صورتی که هر کس به حق رسیده ( مرد به لذت و آسایش و زن به نفقه و مهر خود رسیده ) و در صورتی که آن زنان مهر را در مقابل عقد زوجیت و عهد محکم حق از شما گرفتهاند .»[30]و در سورهی روم آیه شریفه 21 و « از آیات لطف الهی آنست که برای شما آدمیان از جنس خودتان جفتی آفرید که در بر او آرامش یافته و انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود....» [31]و در سوره ممتحنه آیه شریفه 10 « و هرگز متوسل به حفاظت کافران نشوید ( با بستن عهد و دوستی و ازدواج و غیره ...) ...»[32] در این حال جایز نیست که این پیمان عصمت و مودت را پاره کنیم و این عهد و پیمان را از میان برداریم الا اینکه علم قطعی پیدا کنیم که شرع این پیمان را منحل و این ازدواج را پس از محکمی و استواری نقص کرده است .
در قرآن کریم دربارهی طلاق سه لفظ تعبیر شده است « طلاق » و « فراق » و « سراح » که به هر یک از سه تعبیر در آیات اشاره می کنیم :
خداوند متعال در سورهی بقره آیه 229 می فرمایند « طلاق دو مرتبه است ، یا به خوشی زن را نگهدارد و یا به نیکی وخیراندیشی ( بدون آزار و تجاوز به حقوق او) رها سازد .»[33] ، و در سوره احزاب آیه شریفه 49 فرمودند « و به نیکی رها شان سازید »[34] و در سورهی طلاق ، آیه 2 فرمودند ، « .... یا به خوش رفتاری رهاشان سازید .»[35]
1-1 الفاظ طلاق :
الفاظ طلاق باید صریح و روشن و بدور از کنایه باشند ، و در صورت کنایه طلاق واقع نشده ، اصحاب ما دربارهی لفظ « طالق » که موجب فراق و رفع نکاح میشود ،انفاق و اجماع دارند ، اما در غیر این لفظ از آنچه ، از طلاق مشتق می شود مثل « مطلقه » یا « من المطلقات » یا خود مصدر اگر شخص تعبیر کند مثل « انت طلاق یا الطلاق » یا « طلقت فلانه» به لفظ ماضی صحیح نیست و اگر بوسیله این الفاظ و صیغ طلاق را در نیت بگیرد ، چیزی واقع نمیشود .[36]شیخ طوسی (ره) در « المبسوط » قائلند ،اگر در « انت مطلقه » ایقاع طلاق را در نیت بگیرد اقوی آنست که بگوئیم طلاق بواسطه این صیغه واقع میشود.[37] همین را شیخ (ره) در « کتاب الخلاف » نیز متذکر شدهاند.[38]شیخ طوسی (ره) صریح الفاظ طلاق را ، یک لفظ دانستهاند ، و آن این است که مرد بگوید ، « انت طالق یا « هی طالق » یا فلانه طالق » ، البته این لفظ باید همراه با نیت باشد ، و اگر بدون نیت جاری شود ، بوسیله آن هیچ چیزی واقع نگردد.[39]
این متن فقط قسمتی از طلاق از نظر اصطلاحی و شرعی می باشد
جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید